آوانازنازیآوانازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

آوای خوش زندگی مامانی وبابایی

اخرین دقایق سال 1391

سلام نفس مامان الان که دارم این متن رو برات تایپ میکنم ساعت٧:١٧صبحه وشما وبابایی لالاکردین وحدود٧ساعت ١٩دقیقه دیگه یعنی ساعت٢:٣٦بعدازظهرسال١٣٩٢شروع میشه ومامان وبابا برات سالی پراز سلامتی وشادی وبرکت رو ارزو میکنن امیدوارم سال جدید سال پیشرفت های طلایی تو زمینه های مختلف زندگیت باشه خب حالا میخوام از برنامه ی امروز برات بگم : انشاا...بعد از بیدار شدن شما دوتا تنبل(بابایی ودخترش)انشاا...صبحانه میخوریم وبعد مامان یکمی دیگه از کاراش مونده که انجام بده واز اونجایی که بابابزرگی رو برای نهار بصرف شویدباقلا با ماهی دعوت کردیم بعد میرم سراغ غذادرست کردن واین کارا بعد تحویل سال هم اول میریم خونه ی بابا بزرگی ومراسم شیرینی خور...
30 اسفند 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان الان که دارم این مطلب رو برات مینویسم دقیقا٤روز مونده به عیده وسال١٣٩١هم انشاا...بخیر خوشی وسلامتی داره به پایان میرسه البته بگم که از پریشب که برای خرید لباس بابایی رفتیم بیرون تو دردونه سرما خوردی ونق نق هات براهه مخصوصا که بابایی هم ماموریته وبهانه گیری هات بیشتر هم شده همون طور که گفتم چند شب پیش رفتیم خرید وبرای اینکه هم تو اذیت نشی وهم ما راحت به خریدمون برسیم کالسکه تم برداشتیم وزدیم بیرون اول که اینقدر خیابونا شلوغ بود وجا پارک گیر نمیومد میخواستیم برگردیم ولی بلاخره یک جایی پیدا شد وپارک کردیم شما رو هم تو کالسکه نشوندیم وشروع به پیاده روی کردیم بسوی مغازه ها یکمی که گذشت بهونه گیری ها شروع شد اونم...
26 اسفند 1391
1